Jenazaye Hooshyar Akharin Harfe Moaser




2012-02-19 07:50:36


Jenazeye Hooshyar
Composta por: Fariborz Lachini
Andisheh Fouladvand

من از هجوم وحشی دیوار خسته‌ام
از سرفه‌های چرکی سیگار خسته‌ام
دیگر دلم هم برای تو پر نمی‌زند
از آن نگاه رذل طمعه‌دار خسته‌ام
اشعار من محلل بحران کوچه نیست
زین کرکسان لاشه به منقار خسته‌ام
از بس چریده‌ام به ولع در کتاب‌ها
از دیدن حضور علفزار خسته‌ام
چیزی مرا به قسمت بودن نمی‌برد
از واژه دو وجهه‌ای تکرار خسته‌ام
از قصه‌هایی گرم و نفس‌های سرد شب
از درس و بحث خفته در اشعار خسته‌ام
هر گوشه از اطاق بهشتی‌ست بی‌نظیر
از ازدحام آدم و آزار خسته‌ام
اینک زمان دفن زمین در هراس توست
از دست‌های بی‌حس و بی‌کار خسته‌ام
از راز دکمه‌‌های مسلط به عصر خون
از این همه شواهد و انکار خسته‌ام
قصد اقامتی ابدی دارد این غروب
از شهر بی‌طلوع تبهکار خسته‌ام
من در رکاب مرگ به آغاز می‌روم
از این چرندیات پر آزار خسته‌ام
من بی‌رمق‌ترین نفس این حوالی‌ام
از بودن مکرر بر دار خسته‌ام
من با عبور ثانیه‌ها خرد می‌شوم
از حمل این جنازه‌ی هوشیار خسته‌ام